حق



سال 98 است و من هنوز اینجا را دوست دارم هنوز رمز ورودش رابه یاد دارم وهنوز سر میزنم و کامنت دونی اش را چک میکنم وهنوز بعد از همه ی نوتیف های اپلیکیشن هایی که برایم عزیز بوده اند و فعالشان گذاشته ام این شماره ی کامنت ناخوانده ی وبلاگ من را به وجد می آورد. هنوز بر میگردم و مطالب ده سال پیشم را می خوانم و از بچگی و سادگی ها و جو زدگی ها و البته زلالی ان موقع خنده ام میگیرد و گاهی هم یخ میکنم و به این فکر میکنم که ده سال بعد با ید به امسالم بر گردم و چه فکر هایی میکنم؟ 

خدایا ما را به راه راست هدایت و استوار کن 


برای رمز گشایی از علت زمین گیر شدن انگلیسی ها با کِل کشیدن ن لرده که عقل هیچ دیپلمات زبان ‏شناسی هم به آن نمی رسد، باید برویم آبانماه سال۱۲۹۷ که هنوز کسی نه  پولش راداشت و نه ژنش را ‏تا برود انگلیس و  درسی بخواند که چطور با این دشمنان زبان نفهم و نامرد معامله و مذاکره کند، ‏انگلیسی ها در بوشهر غلط زیادی می کردند و برای خودشان جولان می دادند. ‏

میان آن بگیر و ببندها و اولدورم – قلدرم بازی، بختشان برگشت و با چند مبارزِ بومیِ  اسیر از برازجان، ‏با هیمنه و هیبتی که  انگار با چهار تا موشک می توانند تمام توان نظامی ما را نابود کنند،  در حال عبور ‏از یک تنگه به نام بَراَفتُو» بودند. ‏

ن روستای لرده» که  اتفاقا سوادی هم نداشتند با چند سلاح سَرپُر، برای نجات مردانشان می روند ‏سرراه انگلیسی ها و بعد از شلیک چند تیر شروع می کنند به کِل کشیدن!!‏

‏ سرداران و سربازان انگلیسی   فقط صدا هایی را می شنیدند که  پی در پی می گفت :کی لی لی  لی  ‏لی لی لی یییی ووووو…‏

Kill you… kill you‏  … کی لی لی لی… » و با اینکه دویدن با شلوار های خیس برایشان سخت ‏بود، جانشان را برداشتند و دویدند و بعضی هم  پناه گرفتند و مبارزان اسیر هم آزاد شدند. ‏

روز بعد که یک لشکر کمکی انگلیس به تنگه رسید به هر کدام  از سربازان باقی مانده یک دست شلوار ‏کشی  افتخار  اهدا کرد تا حداقل فقط بوی گند جنازه هایشان در فضا باشد.‏

سالها بعد که تلویزیون، شلوار سربازان آمریکایی دستگیر شده در خلیج فارس را سانسور می کرد، یک ‏سردار بازنشسته ارتش انگلیس در یک ایمیل به ارتش آمریکا اعلام کرد: تاریخ به ما فهماند که باید ‏سربازانمان را پوشک کنیم. شما هم بگیرید… عبرت!‏

منتشر شده در http://rahrahtanz.ir/

 


 ۱۰۰سال آزگار مثل آدم سرم را می انداختم پایین و هر وقت هوس می کردم، یک هندوانه ی ‏شیرین و آب دار و خوش رنگ و تو دل برو را به قیمت پول خردهای اضافه خرید نان و آن هم به شرط چاقو ‏می خریدم و دلش را هم می شکستم و گلش را می بلعیدم و آبش چکه چکه از اطراف دهانم جاری می شد و چه لذتی… حالا بعد از دیدن این همه وفا و مرام، یک بو گندوی فیسو اغفالم کرد.‏

 

اولش که دو اسکناس ده هزاری را حواله کردم فقط برای خرید دو عدد ناقابل و کاش دستم می شکست و ‏نمی خریدم؛ گفتم حتما می ارزد . نمی دانستم این آووکادوی تلخ ِ کدو گلابی را خریدم دانه ای ده ‏هزار تومان
می دانید می توانستم با این بیست هزار تومن چند تا سنگگ خاشخاشی بخرم و چقدر ‏باکلاس تر هم بود؟
‏ شما هم بودید و ظاهر مظلوم آن هسته ی صورتی اش را در اینستاگرام خارجکی ها می دیدید ‏عاشقش می شدید و اصلا فکرش را هم نمی کنید که مزه ی گوش پاک کن می دهد… یک سلو تلخ ‏و بی بو و بی مزه… ولی سرشار از همه ویتامین ها و چربی سوزها و کوفت ها و زهر مارها‏


اینقدر این لامزه را کنار هر کوفت و زهرماری دیزاین کرده بودند که دوست داشتم من هم فقط برای ‏چند عکس لاکچری و باکلاس اینقدر بی دقت باشم. این کار را هم کردم مزه اش توی سرم بخورد ‏که خوشمزه نبود… آمدم و در یک پست جداگانه اینستاگرامم شو آف تندرستی و سلامت رفتم که هر ‏دکتر تغذیه ای می دید لنگ می انداخت. می خواستم جبران آن ضربه ی بی مزگی اش را بکنم و ‏حداقل چند لایک کاسب بشوم. اما تمام بساطم را یک کامنت زیر و رو کرد گفت که این میوه های ‏تراریخته یِ دستکاری شده یِ وارداتیِ شیماییِ سرطان زایِ نسل بر چیننده ی ِ نفرین شده چیست ‏که می خرید؟!‏

 

همان حسی را داشتم که با کلی آب و تاب برای مادرم از کیکی که بدون فرگاز برای اولین بار پخته ‏بودم گفتم و یک نیشخند زد و گفت همین ها را می خوری که می شوی عینهو خیک»! مثل وقتی که ‏دوش حمام را روی آب سرد و همان بالا بسته اند و تو ناغافل شیر آب را باز می کنی… 
و همین طور ‏کامنت پشت کامنت بود و پشت به پشت ناله و نفرین و فحش که این خزعبلات چیست که می ‏خورید و به ملت تبلیغش را هم می کنید که این زبان بسته های بی همه چیز هم بروند بی همه چیز تر ‏بشوند ؟

 

به صفحات تک تکشان رفتم. هر کدام حداقل یک بار یک سلفی با آووکادو هایی که خریده بودند ‏داشتند و این ها هم مالباخته هایی مثل من بودند. آن نفر اول هم که با کامنتش دومینوی فنادهنده ی ‏پست را شروع کرد به جای دو سه دانه یک کیلو اش را خریده بود فقط یک کامنت در حمایت از ‏پست من بود . خوشحال شدم و گفتم چه ذائقه ی تلخ پسندی چه انسان با شعوری که ضایعمان ‏نکرد. صفحه اش را چک کردم. تاجرمعروف میوه های استوایی بود و خود لاکردارش همان صفحه ‏های خارجکی را هم می گرداند. مثل شیر برنج وا رفتم
منتشر شده در http://rahrahtanz.ir/


 
روز های پر هیاهوی انتخابات ۹۶وقتی با مردم کوچه و بازار که تا کنون حتی یکبار هم چهره هایمان برای هم آشنایی نداشت،.سر صحبت را باز میکردیم و یک جور میچسباندیمش به انتخابات و نظام برای مزه مزه کردن ذایقه ی مردم. چهره ها اما نشانگر یک سردی و بی رمقی بود. یک جور دست گذاشتن بر گوشه کلاه خود تا باد نبرد. یک جور غالب شدن:"که  حالا چی بشود" بر همه پاسخ هایشان. کسی حتی به دنبال حرف تازه هم نبود چون پیش از هر چیز "حرف" ها محکوم به حرف بودن میشدند. 
زیاد فکر کردم. به چند نقطه پررنگ تر برای فکر کردن رسیدم:استقلال. عدالت. و آزادی. و آزادی. طعمه ای لذیذ که با سربسته گذاشتن و توضیح ندادنش شکار های زیادی تا کنون کرده. 
چند روزی این سوال ذهنم را درگیر کرده بود:چه شعاری جذاب تر از آزادی میتواند وجود داشته باشد؟ آزادی
آن یگانه شعاری که در حقش ظلم ها شده و سنگینترین ظلمش تصاحب به کج فهمی در مفهومش است. 
 
در بازه ای کمتر از ۲۴ ساعت به حلقه ای از اطرافیان و اطرافیانشان این سوال را ارسال کردم. پاسخ هایشان را  تقریبا بدون کم و کاست آورده ام. خواندنش حتما همانطور که برای من جذاب بود . برای شما هم جذاب است. 
۱
سلام. بنظر من هیچی.
 
۲
آزادی بیشتر
 
۳
بله عدالت
 
تمام حرکت های دنیا یا برای ازادی ب.ده یا برای عدالت.بر گرد صدر اسلام.ببین اعمه چکار کردن.وپیغمبر.چرا باز هم هست.
 
۴
قصد چ حرکتی داری.من تو رو نشناسم.تو بدون دلیل و هدف سوالی رو نمیپرسی.پشتش یه هدفی داری .شک ندام
 
۵
محبت انسان تشنه محبته
 
۶
فقط موزیک ❤️
 
۷
واسه قشر جوان هیچی از همین آزادی جذاب تر نیست.چون جون ها فقط میخوان آزاد باشن کسی کاری بهشون نداشته باشه.خود تو اصلاً دوست نداری کسی کاری به کارت داشته باشه.به اندازه این هیچ چیز نمیتونه
 
۸ 
محو شدن و از بین روفتن کامل حماقت.و دور شدن از دین به طور افراط.اینا اولویت دارن به نظرم به آزادی.و مهمتر.داشتن فرهنگ
 
۹
همه ی ادما تشنه ی محبتن ولی طاقت بی عدالتی رو هم ندارن زیر بار حرف زور نمیرن
 
۱۰(این رفیقم روشندل هستش )
سلامتی و آرامش
 دلت که آروم نباشه هزارم که آزادی داشته باشی انگار تو قفسی
 
۱۱
مامانم هم نظرش اینه آرامش و امنیت مهمتره
 
۱۲
آزادی بی نهایت
 
۱۳
به نگاه ادما و ایدئولوژی شون بستگی داره
همه ی آدم ها رو با یک شعار نمیشه جذب کرد
مثلا آزادی تو جامعه شناسی تعریف مشخصی نداره میگن اصلا آزادی معنا نداره چون هرچیزی تو دنیا محدودیته و کلا آدما رو با تعریف آزادی میشه ب چالش کشید
اما حالا ازین حرفا بگذریم
برای قشر ضعیف "عدالت اجتماعی"
و برای قشری متوسط جامعه "رفاه" شعار خوبیه، 
برای قشر نخبه پیشرفت و جهانی شدن 
اگه کار پروژه طور دارین از نقض آزادی شروع کنین ب این تعاریف برسین
۱۴
سلام 
بستگی داره به کی بگی و از نظر اون شخص ازادی چه معنی داشته باشه
ولی در کل فکر نمیکنم از این جذاب تر باشه
البته برای قشر رفاه زده هم دوستی برابری و همدلی 
همین شعارای قضاوت ممنوع و اینا
۱۵
شایسته سالاری
۱۶
آزادی فعلا حرف اول رو میزنه
بعدش اعتدال و رفاهو مبارزه با فساد
۱۷
سالم عزیزم به نظرم برابری وعدالت جذاب تره
۱۸
دیدمثبتی نسبت ب خودکلمه شعارندارم
سلاااام
بی نقاب
همه چی بنظرم توی ازادی نیست.وقتی بدون نقاب وصورتک باشی.تکلیف مشخصه,سردرگمی نیست,بیتکلیفیو توی هوابودن نیست,
۱۹
سلام نوموودوونم که
ولی فک میکنم تمام دغدغه و زد و خوردای ما ادما برای ازادیه
۲۰
هیچی واقعا
 
۲۱
سلام بله مباحث اقتصادی اما با توجه به مسایل اجتماعی روز
۲۲
اینو من باید جواب بدم
 
۲۳
سلام منظورت از این سوال چیه ؟برای چه کسایی جذابتر ؟اگر تو بحث انتخاباته برای جلب نظر مردم به نظره من امنیت از آزادی مهمتره
۲۴
من فکر می کنم شعار از اون جذاب تر صلح،دوستی و امنیت باشه
۲۵
شایسته سالاری
۲۶
آزادگی
۲۷
سلام.دایی روزت بخیر.شاید اولن برداشت شما از آزادی نوعی ولنگاری وبی بندوباری باشه درشعار باشه.اما واقعیت چیز دیگه ایست.اصلا ولش کن حرفام یه کم زیاد وحوصله نوشتن زیاد ندارم انشااله تو یه وقت مناسب برات توضیح میدم.
۲۸
سلام
مو معنی آزادی نمی دونم یعنی چ
۲۹
سلام.
خییلی فکر کردم.
مثلا آزادگی که بالاتر از آزادی هست.
مثل زنده و زندگی.
همه آدما زنده هستن اما زندگی نمیکنن.
آزادی وجود داره اما آزادگی میشه ساخت.
اما باز هم به نظرم ما از همون اول واژه ازادی آوردیم.
شعار معروفش هم 
استقلال آزادی جمهوری اسلامی.
و فکر میکنم (البته از دیدگاه من)، نیازی نیست واژه ای جذابتر مقابل ازادی بذاریم، چون ما خودمون از همون اول گفتیم آزدی.
 
۲۹
واقعا سواله؟
قدرت
۳۰
شعار اونیش خوبه که معنی واضحی نداشته باشه و بشه ملت رو باهاش گول مالید
عدالت اجتماعی چون ممکنه کاپیتال و کمونیست ازش معنی متفاوت بدن خوبه
آزادی هم واسه همین قشنگه.
به نظرم تو قشر روشنفکر عقلانیت و تفکر هم خیلی باحال باشه.
۳۱
مبارزه با ظلم
 
۳۲
سلام
بنظر من این شعار ها رو نمیتونیم عمومیت بدیم به همه قشر مردم
یکسری از مردم واقعا خواستار ازادی هستند و هم خودشون و هم ما میدونیم منظورشون از ازادی چیه!
اما دسته دیگه از مردم که ممکنه تا یه حدی خود ماها رو هم در بر بگیره(قشر مذهبی و بسیجی و)
خیلی جاها موافق ازادی نیستیم
و بالعکس شعار. مبارزه با ظلم خیلیییی برامون جذابه.
یه عده م ک مرفه بی درد هستند و به اینجور شعار ها(ظلم و ظلم ستیزی و .) میخندن
همیشه کسانیکه به اصطلاح گرایششون مایل به راست بوده(نمیگم اصولگرا.به هیچ وجه) توی دادن شعار محدودیت داشتن
محدودیت داشتیم!!!!
همیشه جولانگاه ما به نسبت اونها کمتر بوده.
متاسفانه
 
۳۳
ولنگاری

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خلاصه کتاب اندیشه اسلامی 1 سبحانی نوشتن متن تبلیغاتی فارسی و انگلیسی جدید ترین گیرنده نگهدارنده ملحفه روتختی روستای پیرآباد دورود لرستان میانه ی میدان چرک نویس ذهنیات من بلاگی برای فایل ها 多美麗 transfer24plus